جدول جو
جدول جو

معنی کفش دوز - جستجوی لغت در جدول جو

کفش دوز
کسی که کفش می دوزد، کفش گر، کفشدوزک، در علم زیست شناسی حشرۀ کوچک سرخ رنگی که چهار بال دارد و دو بال ضخیم آن روی دو بال نازک قرار گرفته و از شته های درختان تغذیه می کند
تصویری از کفش دوز
تصویر کفش دوز
فرهنگ فارسی عمید
کفش دوز
کسیکه کفش می دوزد
تصویری از کفش دوز
تصویر کفش دوز
فرهنگ لغت هوشیار
کفش دوز
کسی که کفش می دوزد، نام حشره کوچک سرخ رنگی است که دارای چهار بال می باشد و غالباً روی درختان یافت می شود و از شته ها تغذیه می کند، کفش دوزک
تصویری از کفش دوز
تصویر کفش دوز
فرهنگ فارسی معین
کفش دوز
ارسی دوز، پاره دوز، پوتین دوز، پینه دوز، چکمه دوز، خفاف، کفاش، کفش دوز، گیوه دوز، لاخه دوز، ملکی دوز، موزه دوز
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کفش دوزک
تصویر کفش دوزک
کفش دوز، آنکه کفش می دوزد، کفش گر، کفشدوزک، در علم زیست شناسی حشرۀ کوچک سرخ رنگی که چهار بال دارد و دو بال ضخیم آن روی دو بال نازک قرار گرفته و از شته های درختان تغذیه می کند
فرهنگ فارسی عمید
کسی که در زیارتگاه ها یا مجالس عمومی کفش های مردم را نگه داری می کند
فرهنگ فارسی عمید
که بر پارچه با نخ رنگین نقش دوزد
لغت نامه دهخدا
(تُ گُ)
کلاه دوز. دوزندۀ کلاه. آنکه کلاه دوزد. آنکه شغل وی دوختن و ساختن کلاه باشد:
چون سوزن باریک تو سازیم تن خویش
ای ماه کله دوز کله بر تن ما دوز.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ)
مصغر کفشدوز، کفشدوز (جانور). رجوع به کفشدوز شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ وَ)
که کپه دوزد. دوزندۀ کپه های ترازو و کپه های بقالان. آنکه کپۀ ترازو از انبان و پشم سازد و دوزد. (یادداشت مؤلف) ، کنایه است از غلام باره. که آرامش با پسران خواهد. لاطی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ / لِ بَ)
آنکه برای مردگان کفن سازد. (فرهنگ فارسی معین) :
هر آن مام کو چون تو زایدپسر
کفن دوز خوانیمش و مویه گر.
فردوسی.
کفن دوز بر وی ببارید خون
بشانه زد آن ریش کافورگون.
فردوسی.
- کفن دوزی، عمل و شغل کفن دوز. (فرهنگ فارسی معین).
- ، دکان کفن دوز. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کفشدوزی
تصویر کفشدوزی
شغل و عمل کفشدوز، دکان کفشدوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفشدوزک
تصویر کفشدوزک
مصغر کفشدوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفن دوزی
تصویر کفن دوزی
مرگجامه دوزی عمل و شغل کفن دوز، دکان کفن دوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفشدوز
تصویر کفشدوز
آنکه کفش دوزد کفاش: (پیر مردی لطیف در بغداد دخترک را بکفشدوزی داد)، (گلستان)، حشره ایست از راسته قاب بالان که دارای سه گونه میباشد و در اکثر نقاط زمین میزید. این حشره کوچک و کروی است و از شته ها تغذیه میکند. بدنش قرمز رنگ و دارای نقاط سیاه رنگ است. عده ای از کفشدوز ها گاهی بمزارع یونجه حمله میکنند و موجب آفت میشوند پینه دوز کفشدوزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفن دوز
تصویر کفن دوز
آنکه برای مردگان کفن سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفش دوزک
تصویر کفش دوزک
((~. زَ))
کسی که کفش می دوزد، نام حشره کوچک سرخ رنگی است که دارای چهار بال می باشد و غالباً روی درختان یافت می شود و از شته ها تغذیه می کند، کفش دوز
فرهنگ فارسی معین
ارسی دوزی، چکمه دوز، کفاشی، کفشگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پینه دوز
فرهنگ گویش مازندرانی
کفشگر، کفش دوزک
فرهنگ گویش مازندرانی